لوگو مجله بارو

دمی‌تری مِرِژکوفسکی

دمی‌تری مِرِژکوفسکی

 

دمی‌تری مِرِژکوفسکی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، مورخ و فیلسوف مذهبی برجستهٔ نیمهٔ اول قرن بیستم روسیه، در روز چهاردهم آگوست 1865 در سنت‌پترزبورگ به دنیا آمد. او یکی از شخصیت‌های درخشان عصر نقره‌ای ادبیات روسی‌ست[1] و از پایه‌گذاران و نظریه‌پردازان جریان سمبلیسم[2] ادبیات و فلسفهٔ روسی به شمار می‌رود.

او برای اولین بار ژانر رمان تاریخی-فلسفی را وارد ادبیات روسی کرد. یکی از اولین کسانی بود که در نقد ادبی رویکرد فلسفهٔ مذهبی را لحاظ نمود. در ترجمهٔ آثار ادبی هم دستی داشت. آثار بسیاری از جمله از آیسخولوس، سقراط، هانس کریستین اندرسون، شارل بودلر، گوته و ادگار آلن پو را به زبان روسی ترجمه کرد.

او فعالیت ادبی‌اش را با شعر آغاز کرد. پدرش بسیار به ادبیات علاقه‌مند بود و وقتی قریحهٔ شعرسرایی فرزندش را دید، از طریق آشنایانی که در محافل ادبی داشت قرار ملاقاتی را در سال 1880 با داستایفسکی هماهنگ کرد. «من در سال 1880 در منزل شازده بانو تالستایا، بیوهٔ شاعر مرحوم، الکسِی تالستوی با داستایفسکی آشنا شدم. پدر من را به آنجا برد. به‌خوبی آن آپارتمان تنگ و تاریک با سقف‌های کوتاهش را یادم هست، فضای اتاق پر بود از نسخه‌های رمان برادران کارامازوف. فئودور میخایلویچ (داستایفسکی) در یک اتاق بسیار کوچک پشت میز نشسته بود. من سرخ شدم و به مِن و مِن افتادم و اشعار حقیر و بچگانه‌ام را خواندم. او ساکت به دکلمهٔ من گوش داد و بعد با بی‌قراری گفت: “ضعیفه … ضعیفه … به درد نمی‌خوره … برای خوب نوشتن باید رنج کشید، رنج!»[3] علی‌رغم ارزیابی‌ای که داستایفسکی از اشعارش داشت، مرژکوفسکی در همان سال اولین شعرهایش را در مجلات سنت‌پترزبورگ به چاپ رساند. تا سن سی سالگی بیشتر شعر می‌سرود و روز به روز بر شهرتش افزوده می‌شد. بسیاری از اشعارش آن‌قدر قوی بودند که مورد توجه نسل طلایی آهنگ‌سازان برجستهٔ روسی قرار گرفتند. الکساندر گرِچانینوف[4]، سرگی راخمانینوف[5]، آنتون روبینشتِین[6] و پیوتر چایکوفسکی[7] بر مبنای اشعار او آهنگ‌های ماندگاری ساختند.

او در دانشکدهٔ تاریخ و فلسفهٔ سنت‌پترزبورگ تحصیل کرد و رویکردهای تاریخی و فلسفی را همواره در همهٔ دوره‌های زندگی در آثارش لحاظ می‌کرد. از این شانس برخوردار بود تا با بسیاری از اسطوره‌های زندهٔ عصر طلایی روسی دیدار و معاشرت داشته باشد، از داستایفسکی گرفته تا ایوان گنچاروف. و البته با ادیبان هم‌دورهٔ خودش هم روابط کاری بسیار پرثمری داشت، با ولادیمیر کارالنکو[8]، فئودور سالاگوب[9] و کنستانتین بالمونت[10] در مجلات و محافل ادبی مختلف همکاری داشت.

از همان ابتدا رگه‌های توجه به دیالوگ میان زمان حال و گذشته در آثارش مشهود بود. مِرِژکوفسکی تأثیر بسیاری از داستایفسکی پذیرفت. او در زمانی به بلوغ فلسفی و ادبی رسید، که قهرمانان داستایفسکی جامعه را به تلاطم کشانده بودند. گفتگوی پرمغزی میان کارامازوف‌ها، ابله، جن‌زدگان، راسکولنیکوف و غیره با مردم و زمان حال برقرار شده بود. بازتاب این دیالوگ‌ها در هنر و ادبیات، خصوصاً در شعر مشهود بود.

او از پایه‌گذاران و نظریه‌پردازان اصلی جریان سمبلیسم یا نمادگرایی در ادبیات، فلسفه و هنر روسی به شمار می‌رود. در سال 1892 مجموعه شعری تحت عنوان «سمبل‌ها. اشعار و ترانه‌ها» منتشر کرد. «من تحت تأثیر داستایفسکی، و همچنین ادبیات غیر روسی، ازجمله آثار بودلر و ادگار آلن پو به‌تدریج جذب سمبلیسم شدم. نمادگرایی و نه دکادنس (من همان موقع هم تفاوت این دو مهفوم را درک می‌کردم). برای مجموعه شعری که من در اوایل دههٔ نود (قرن نوزدهم) منتشر کردم، عنوان «سمبل‌ها» را برگزیدم. به نظر می‌رسد من پیش از سایرین در ادبیات روسی از این واژه استفاده نمودم.»[11]

تاریخ و فلسفه و مذهب شالودهٔ آثار او را تشکیل می‌دهند. او در نقدهایش همواره بر پیوند عمیق میان فلسفه، مخصوصاً فلسفهٔ دینی، هنر، معماری، عرفان و ادبیات تأکید می‌کرد. در خانه‌اش همیشه بساط دورهمی‌های ادبی، عرفانی و فلسفی با حضور شخصیت‌های برجسته و صاحب‌نظر به راه بود.

او در آثارش به بررسی و شناخت ملت روس، عقاید و ذهنیتش می‌پردازد. اولین کسی‌ست که بر علاقهٔ وحشتناک مردم روس به «خداسازی» اشاره می‌کند، فکت‌های تاریخی در این ارتباط می‌آورد. واکنش-محوری و انفعال تاریخی ملت روس را در بستر تاریخ اثبات می‌کند و آن را به عنوان مشکل و بحران به زیر میکروسکوپ می‌برد.

مِرِژکوفسکی با فراتر رفتن از مرزهای انجیل عهد عتیق و انجیل عهد جدید، به انجیل سوم رسید. محور انجیل سوم را فرهنگ می‌دانست. بر این باور بود که تنها فرهنگ می‌تواند انسان را نجات دهد.

مِرِژکوفسکی همواره به دنبال اتحاد و هم‌فکری کلیسا و روشنفکرها بود. انجمن دین و فلسفه را بنا نهاد و کشیش‌ها و متفکرین علوم غیردینی را در یک‌جا دور هم جمع می‌کرد. او باور داشت که این تنها راه نجات روسیه‌ست. دینِ حکومتی را مذبوح می‌شمرد. هرگونه اعمال زور و فشاری را عمل ضدمسیح می‌نامید. با جریان‌های مذهبی غیررسمی رابطهٔ خوبی داشت، همان‌هایی که همواره مورد سرکوب کلیسای درباری بودند. معتقد بود، مردمی که پیرو جریان‌های مذهبی غیررسمی هستند، آزادانه انتخاب کردند. اینجا صحبت از دین زندهٔ مردمی‌ست.

 

نگاهی به مهم‌ترین آثار دمیتری مرژکوفسکی:

 

رمان تاریخی فلسفی “مسیح و ضد مسیح”

سه‌گانهٔ مِرِژکوفسکی شامل سه رمان زیر می‌شود: «خدایان می‌میرند. جولیان مرتد» (1895)، «خدایان زنده می‌شوند. لئوناردو داوینچی» (1901)، و «ضد مسیح. پیوتر و آلکسِی» (1904-1905).

دراین سه‌گانه، مِرِژکوفسکی نگاه فلسفی خود به تاریخ و آیندهٔ بشریت را تبیین می‌کند. ایده‌های اساسی «نظریهٔ مذهبی جدید» و «انجیل سوم» را مطرح می‌کند. محور اصلی هر سهٔ این رمان‌ها تلفیق دو ایده و اصل بت‌پرستی و مسیحیت بود. مِرِژکوفسکی خواننده را به‌سوی مسیحیت نوین فرا می‌خواند، مسیحیتی که در آن زمین، آسمانی، و آسمان زمینی‌ست. در تاریخ فرهنگ بشر، پیش از این هم تلاش شده بود تا حقایق زمینی و آسمانی با هم ترکیب شوند و هم‌زیستی داشته باشند، اما همهٔ این تلاش‌ها با شکست مواجه شد. چرا که بشر به لحاظ ذهنی بالغ نشده بود. مِرِژکوفسکی بر این باور بود که حقیقت دینی به شکل تمام و کمال در تلفیق دو حقیقت زمینی و آسمانی تحقق می‌یابد.

مِرِژکوفسکی بعدها می‌نویسد: «وقتی من کار بر روی سه‌گانهٔ «مسیح و ضدمسیح» را آغاز کردم، به نظرم می‌رسید که دو حقیقت در جهان وجود دارند: مسیحیت که در واقع حقیقتی آسمانی‌ست، و بت‌پرستی که حاوی حقیقت زمینی‌ست، و اگر این دو حقیقت با هم ترکیب شوند، به کمال حقیقت دینی می‌رسیم. اما در پایان به این نتیجه رسیدم که هم‌زیستی مسیح با ضدمسیح، دروغ و تحریف است؛ من می‌دانستم که هر دوی این حقیقت‌ها، آسمانی و زمینی، در مسیح متبلور هستند. با این حال من این را هم می‌دانم که برای رسیدن به حقیقت باید تمام طول این مسیر دروغین را طی می‌کردم. «آزادی در جستجو» ست که شما را به حقیقت می‌رساند.»[12]

 

مقالهٔ «پَستِ موعود»

در سال 1905 و در پی انقلاب اول روسیه که به سرکوب انجامید، مِرِژکوفسکی مقاله‌ای نوشت تحت عنوان «پَستِ موعود»، که شهرت بسیار یافت. او در این مقاله به جامعهٔ روسیه هشدار داد تا این «نیروهای عظیمی که راه آزادی دینی و اجتماعی» را سد کرده‌اند، دست کم نگیرند. به باور او، روشنفکران، که «روح زندهٔ روسیه» هستند، کار دشواری در مقابل برده‌ها و نیروهای به لحاظ روحی پست دارند، نیروهایی که سرشار از بی‌هویتی و بی‌اخلاقی هستند. او معتقد بود که این پستی در واقع به معنای فقدان معنویت و ماتریالیسم هست. اگر جامعه به لحاظ دینی تحول پیدا نکند، «پست موعود» آیندهٔ نه چندان دورِ دنیا و به‌ویژه روسیه را تباه خواهد کرد.

مِرِژکوفسکی در این مقالهٔ درخشان خاطرنشان می‌کند: «پستی در روسیه سه چهره دارد: گذشته، حال و آینده. چهرهٔ گذشتهٔ پستی در واقع چهرهٔ کلیسای سنتی‌ست، کلیسای ارتدوکسی که خادم حکومت خودکامه است. چهرهٔ حالِ پستی، حکومت خودکامهٔ روسی‌ست با آن دم و دستگاه عریض و طویل بروکراسی‌اش. اما وحشتناک‌ترین چهرهٔ پستی، پستیِ آینده است، چهرهٔ «پستِ موعود»، نیروی پستی که از پایین جامعه فوران خواهد کرد، نیروی هولیگان‌ها و پابرهنه‌ها»[13].

او انقلاب اکتبر را دوازده سال پیش از وقوع، به‌درستی پیش‌بینی کرده بود.

 

سه‌گانهٔ «پادشاهی جانور»

سه‌گانهٔ مشهور دیگر وی «پادشاهی جانور» نام دارد. این سه‌گانه شامل سه رمان تاریخی «پاول اول» (1908)، «الکساندر اول» (1912) و «چهارده دسامبر» (1918) می‌شود. او در این سه‌گانه به بررسی طبیعت و ماهیت پادشاهی یا تزاریسم روسی در ظرف بزرگ تاریخ می‌پردازد. مِرِژکوفسکی در مورد این رمان می‌گوید: «مذهب ارتدوکس (Pravoslavie)، روحِ خودکامگی‌ست، و خودکامگی به نوبهٔ خود جسم مذهب ارتدوکس را شکل می‌دهد. تقدس مسیحی می‌تواند در ایجاد اتحاد میان ملت روس مشارکت نموده و کلیسا را به سلاحی جهت پیشبرد اهداف سیاسی صلح‌آمیز تبدیل کند. او همیشه سعی می‌کرد میان سه المان مسیحیت، خودکامگی پادشاهی و مردم هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ایجاد کند.»[14]

 

فکت‌هایی در مورد دمیتری مرژکوفسکی و آثارش:

وی ده بار نامزد کسب جایزهٔ نوبل ادبی شد. (1914، 1915، 1930، 1931، 1932، 1933، 1934، 1935، 1936، 1937)

پیش‌بینی‌هایش معمولاً درست از آب درمی‌آمدند. پنج سال قبل از انقلاب در پاریس یک آپارتمان خریده بود.

همسرش زینائیدا هیپیوس هم شاعر بنامی بود. آن‌ها پنجاه و دو سال با یکدیگر زندگی کردند. دشمن شمارهٔ یک بولشویسم بود. دو سال بعد از انقلاب، برای همیشه به پاریس مهاجرت کرد و در سال چهل و یک از دنیا رفت.

شاعر معروف، الکساندر بلوک در مورد او می‌گوید: «همه به مِرِژکوفسکی احترام می‌گذارند، خیلی‌ها حتی آثارش را هم می‌خوانند، اما کسی دوستش ندارد.»[15]

در حین حیات و خصوصاً تا پیش از انقلاب اکتبر بسیار معروف بود. در فاصلهٔ سالهای 1910 تا 1917 دو مجموعه آثار از وی، یکی 18 جلدی و دیگری 24 جلدی به چاپ رسید.

از سال 1919 از صفحهٔ روسیه محو شد. چرا که دشمن شمارهٔ یک شوروی بود و حتا بردن نام وی جرم به حساب می‌آمد. در سکوت خبری، بسیاری از ایده‌ها، افکار، موضوعات و نوشته‌های وی مورد سرقت ادبی قرار گرفتند:

در دههٔ بیست، بولگاکوف بسیاری از اپیزودهای مرشد و مارگاریتا (به عنوان نمونه: پروازِ مارگاریتای عریان) را از رمان «خدایان زنده می‌شوند. لئوناردو داوینچی» اثر مِرِژکوفسکی اقتباس کرد.

آلکسی تالستوی (نویسندهٔ مشهور قرن بیستم، با هم نامِ شاعرش که در قرن نوزدهم می‌زیست، اشتباه نشود) تقریباً تمامِ اثر معروفش «پتر کبیر» را از آثار ممنوعهٔ مِرِژکوفسکی (رمان «ضدمسیح. الکسِی و پیوتر») اقتباس کرد.

مرِژکوفسکی از سال 1919 تا لحظهٔ مرگش در سال 1941 را در مهاجرت به سر برد. او در نامه‌ای به فیلسوف مشهور روسی، نیکلای بردیایف می‌نویسد: «در روسیه مرا دوست نمی‌داشتند و به من ناسزا می‌گفتند، در خارج از کشور مرا همواره دوست می‌داشتند و از من تعریف و تمجید می‌کردند، اما هر دوی آنها به‌یک میزان من و حرفم را درک نمی‌کردند».[16]

 

 


 

[1] The Silver Age of Russian Poetry؛ الکساندر پوشکین با شاهکارهایش عصری را در ادبیات روسی آغاز کرد که به “عصر طلایی” شهرت یافت و با درخشش تعدادی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان هم‌چون نیکلای گوگول، فئودور داستایفسکی و لِف تالستوی همراه شد. با پایان قرن نوزدهم، همگام با ادبیات روز اروپا و به‌ویژه فرانسه، تحولات عمده‌ای در فضای ادبی روسی پدید آمد. جریان‌های نویی ظهور کردند که نخستین آنها جریان سمبولیسم بود. ادبیات، هنر و فرهنگ بسیار به یکدیگر نزدیک شدند و همین امر در رشد تک تک آن‌ها مؤثر بود. پس از به ثمر نشستن انقلاب و فروکش کردن این شور و خلاقیت آزادانهٔ بیست سال آغازین قرن بیستم، نمایندگان ادبیات روسی در مهاجرت برای اولین بار از عنوان “عصر نقره‌ای” برای ادبیات سال‌های پایانی قرن نوزدهم و آغازین قرن بیستم تا پیش از انقلاب استفاده کردند. در واقع عصری که بعد از دوران طلایی قرن نوزدهم فرا رسیده. از آنجا که ایده‌ها و جریان‌های نوین آغاز قرن علاوه بر ادبیات در هنر و به‌طورکلی فرهنگ هم مؤثر واقع شده بودند، عنوان «عصر نقره‌ای» جهت توصیف فرهنگ روسیه در حدفاصل پایان قرن نوزدهم و پیروزی انقلاب شوروی نیز منطقی به نظر رسیده و کاربرد دارد.

[2] Symbolism؛ سمبلیسم یا نمادگرایی یکی از مهم‌ترین مکاتب مدرنیستی دههٔ پایانی قرن نوزدهم و دو دههٔ آغازین قرن بیستم در روسیه به شمار می‌رود. این جریان که از طریق ادبیات فرانسه وارد روسیه شد، تأثیر شگرفی روی ساختار، درونمایه و حتی شکل ظاهری آثار ادبی، هنری و موسیقی گذاشته و نگاه به اصالت و رسالت مفاهیمی چون هنر، موسیقی، ادبیات و حتی برخی از علوم انسانی، هم‌چون فلسفه را سراسر متحول کرد.

[3] دمی‌تری مِرِژکوفسکی. خودزندگی‌نامه. پاریس. 1941. صفحه 24

[4] Alexander Grechaninov؛ الکساندر گرچانینوف (1956 – 1864) ــ یکی از مشهورترین شاگردان استاد ریمسکی کورساکوف و از آهنگسازان برجستهٔ روسی.

[5] Sergei Rachmaninov؛ سِرگِی راخمانینوف (1943 – 1873) یکی از برجسته‌ترین آهنگسازان و پیانیست‌های تاریخ روسیه. در سال 1918 برای همیشه از روسیه مهاجرت کرد. ابتدا به اروپا و بعد، بلافاصله به ایالات متحده.

[6] Anton Rubinstein؛ آنتون روبینشتین (1894 – 1829) – یکی از آهنگسازان و پیانیست‌های برجستهٔ روس

[7] Piotr Tchaikovsky؛ پیوتر چایکوفسکی (1893 – 1840) – موسیقیدان و آهنگساز برجسته و نابغهٔ روس، خالق دریاچهٔ قو، فندق‌شکن و زیبای خفته

[8] Vladimir Korolenko؛ ولادیمیر کارالنکو (1921 – 1853) – نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی مشهور روس.

[9] Fedor Sologub؛ فئودور سالاگوب (1927 – 1863) – نویسنده، شاعر و نمایشنامه‌نویس روس

[10] Konstantin Balmount؛ کنستانتین بالمونت (1942 – 1867) – شاعر سمبولیست و مترجم روس. ایشان از جمله اشعار عمر خیام را به نظم روسی ترجمه کردند

[11] د. چوراکُف. “زیبایی‌شناسی دکادنس روسی. مسکو. 2007. صفحه 47

[12] دمی‌تری مِرِژکوفسکی. خودزندگی‌نامه. پاریس. 1941. صفحهٔ 89

[13] رسالهٔ پست موعود. سنت‌پترزبورگ. 1906. صفحهٔ 36

[14] پادشاهی جانور. دمی‌تری مرژکوفسکی. مسکو. 2011. صفحهٔ 753

[15] مجموعهٔ نه جلدی آثار بلوک. مسکو. 1962. جلد هشتم. صفحهٔ 109

[16] دمی‌تری مِرِژکوفسکی. نامهٔ سرگشاده به نیکلای بردیایف. سنت‌پترزبورگ. 1914. صفحهٔ 3.

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ نظرتان دربارۀ این متن چیست؟ ‌

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.

Email
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram