تکمیل خط فارسی
پرسشی بس گسترده و تخصصی را مطرح کردهاید.
گذشته از اینکه اصولاً در یکی دو قرن گذشته، زبان انگلیسی گوی سبقت را بهلحاظ پیشرفتهای علمی/صنعتی کشورهای حوزهشان ربوده است و ما پس رانده شدهایم، آنچه به نظر من بیش از هر چیز در مورد زبان فارسی آزارنده است، نشانهها و واچهای «غایب» است که خواننده بایستی به صرافت طبع و مطابق آنچه که از اوان کودکی شنیده است در خواندن نوشتههای فارسی به کار ببرد. منظورم صداهایی است شبیه فتحه، کسره، ضمه، و بعد هم «او» و «ای» و آنچه که شاید بتوان به صورت «وُء» نشان داد.
به طور مثال: مولوی، که به چندین و چند صورت میتوان خواندش، چنانکه کاملاً مشهود است و نیازی به تکرار ندارد. منظور من از «وُء» همان صدایی است که «میم» اول دارد، و «مو» (انگور) و «دوران». همین واژهٔ دوران، درست همانطور نوشته میشود که «گوران» و «بوران»، اما در خواندنشان، تفاوتهایی هست که تنها به تجربه برای آنها قائل میشویم.
از سه فقرهٔ اول (فتحه، کسره و ضمه) میگذرم، چون بسیار دربارهشان گفته شده و نیازی به تکرار نمیبینم. این نکتهها در آموزش زبان فارسی و آسانسازی خواندن نوشتههای فارسی، بسیار مهم و اساسیاند، گرچه در نوشتن، باعث زحمت میشوند. از زمانی که خط و زبان عربی سوار گردهٔ فارسی شده بیش از هزار سال میگذرد. زبان فارسی در بسیاری موارد و دورهها، درجا زده است و عقب مانده است. کارشناسان زبان کمکاری کردهاند و باعث این عقبماندگی شدهاند. کارشناسانی چون ایرج کابلی و داریوش آشوری و چند تن دیگر، در چهل-پنجاه سال اخیر، زحمتهایی کشیدهاند، و پیشنهادهایی ارائه کردهاند، اما این پیشنهادها در حد «حرف» باقی مانده است چون قوهٔ اجرائی پشتشان نبوده و نیست و در آیندهٔ نزدیک (یا حتی دور هم) ممکن است نباشد. فرهنگستانی لازم است از بزرگان و ادیبان و دانشمندان «واقعی» و دردآشنا که دور هم بنشینند و چارهٔ کار کنند. تغییر خط بههیچوجه چارهٔ کار نیست. چیزی که لازم است «تکمیلِ» خط است.
یک دیدگاه
سلام. خوب است که این متن اشاره به خط کرده است. ولی اینکه خط به همین شکل هم بماند شاید کمی جزماندیشی نسبت به این خط است. شاید بهتر باشد بزرگان زبان فارسی کمی هم در بارهی تغییر خط به لاتین فکر کنند شاید برای گسترش و بهبود زبان فارسی چنین فکری ثمربخش باشد.