لوگو مجله بارو

محمدرضا پورجعفری

خُرده‌بُرده

مرگ در خانواده سانچز

دربارهٔ کتاب مرگ در خانوادهٔ سانچز   کتاب مرگ در خانوادهٔ سانچِس (A death in the Sanchez family)، از طریق شرح واقعهٔ مرگ گوادالوپه، زندگی مردمی را شرح می‌دهد که در حلبی‌آبادهای مکزیک می‌لولند. آسکر لوئیس ازروی فرمول‌های جامعه‌شناسی به مطالعهٔ مکزیک نمی‌پردازد. او، با نمونه‌های بارز طبقهٔ پایین مکزیک، آشنایی به‌هم می‌زند. با آنان زندگی می‌کند و کارش ثبت روایت‌هایی‌ست که آنها از زندگی خود و لزومن زندگی محرومان مکزیک به‌دست می‌دهند. شیوهٔ نگارش کتاب متأثر از برخورد هنرمندانه

ادامهٔ مطلب»

کشتن زبان، زبان کشتار

کشتن زبان، زبان کشتار     لب رود، روی پشته می‌نشینی؛ پای برهنه رها می‌کنی در آب که خنکایش گاه به آن می‌رسد و گاه نمی‌رسد. پای آویخته می‌گوید: چه آب خنکی! رود، هنگام سیل، آبگذر را گشاده‌تر کرده، درختی را کنده، بوته‌ای را خوابانده و خاک پشته را تراشیده با خود برده‌ست. پشته اکنون دیواره‌ای گِلی‌ست که می‌تـوانی روی آن بنشینی، به آب نگاه کنی. لب‌پرهای آب را می‌بینی که به دیواره پشته می‌خورد، شَتَک می‌زند و کف‌ـ‌ریزه‌ها دمی

ادامهٔ مطلب»

نگاهی به‌یک غزل حافظ

نگاهی به‌یک غزل حافظ     راستی چرا شعر حافظ از نظر مردم ما، تبدیل به عامل تعیین‌کنندهٔ سرنوشت آن‌ها شده است؟ با اندکی توجه به حالت‌های کسی که با دیوان حافظ فال می‌گیرد، می‌توان اثربخشیِ حافظ را تشخیص داد. تردیدی نیست که زیباییِ کلام حافظ همراه با آرزوهای نهان و آشکار مردم، یعنی زیبایی شکل و عمق محتوای شعر او، چنین اهمیتی را به آن داده است. اجازه دهید ما هم مانند مردم، دیوان حافظ را باز کنیم و

ادامهٔ مطلب»

نشانه‌های مصدری و پیشوندها

نشانه‌های مصدری و پیشوندها   در گویش گیلکی گیل‌دولاب سرسخن این روزها، گفته‌ها و نوشته‌های فراوانی دربارهٔ ناتوانی یا کم‌توانی زبان فارسی می‌شنویم و می‌خوانیم. برخی کسان، به‌درستی، از آشفتگی‌های بسیار در زبان فارسی سخن می‌رانند و برخی دیگر هم، هیچ‌گونه کاستی در این زبان نمی‌بینند و باز به‌درستی، آن را همچنان شیرین و نغز می‌یابند و از هرگونه تازشی به‌این زبان برمی‌آشوبند. راست این است که فارسی، زبانی شیرین و نغز است (و چگونه زبان، این فراوردهٔ سترگ زندگی

ادامهٔ مطلب»

جُستاری در نام رضوانشهر

جُستاری در نام رضوانشهر   رضوانشهر نامی جدید است. در گذشتهٔ نه‌چندان دور تنها چهارراهی بود بر سرِ راه بندر انزلی و پونل. می‌توان گفت از توابع پونل بود. از این چهارراه، راهی به دارسرای شرفشاه می‌رفت و راه مقابل آن به غریب‌بنده؛ راه خاوری به بندر انزلی و راه باختری به پونل و کرگانرود و آستارا. بعد که تبدیل به ده شد و از محال «طوالش» به حساب آمد، نام «رضوانده» بر آن گذاشتند. رابینو (۱۹۱۴) در کتاب ولایات دارالمرز گیلان از

ادامهٔ مطلب»

پشتیبان بارو در Telegram logo تلگرام باشید.

مسئولیت مطالب هر ستون با نویسنده‌ی همان ستون است.

تمام حقوق در اختیار نویسندگانِ «بارو» و «کتابخانه بابل» است.