ودای هندو از دانشگاه کلمبیا
ودای هندو از دانشگاه کلمبیا ماجرا از اینجا شروع شد: داروین داشت در آکسفورد سخنرانی میکرد که ناخدای کشتیاش رابرت فیتزروی کتاب مقدس را بالای سرش گرفته بود و با سروصدا حضار را از شنیدن حرفهای او بر حذر
ودای هندو از دانشگاه کلمبیا ماجرا از اینجا شروع شد: داروین داشت در آکسفورد سخنرانی میکرد که ناخدای کشتیاش رابرت فیتزروی کتاب مقدس را بالای سرش گرفته بود و با سروصدا حضار را از شنیدن حرفهای او بر حذر
تا سیاهچالهٔ تخیل این کتاب بهبهترین نحو نشان میدهد که یک دانشمند چطور میتواند نویسنده هم باشد؛ میتواند همانقدر که عدد و فرمول بلد است، تکنیک نوشتن هم بلد باشد؛ همانقدر که ذرات بنیادی و میدانهای کوانتومی را میشناسد،
تورات پستمدرن کتاب را باز میکنید و به اولین صفحهاش برمیخورید: ۶ میلیون سال پیش ــ آخرین نیای مشترک انسان و شامپانزه.۲/۵ میلون سال پیش ــ تکامل انسان در آفریقا. اولین ابزارهای سنگی.۳۰۰ هزار سال پیش ــ استفادهٔ روزمره
از فراماسونری تا اینستاگرام تاریخدان مشهور در این کتاب سروقتِ پستوهای پنهانپیدای تاریخ رفته است. سراغ آن پستوها که همیشه آبستن شایعه و اوهاماند. تاریخ را معمولاً اسناد و مدارک منظم و مدونی شکل میدهند که بایگانی دولتها در
همهٔ حرفهای براین مگی براین مگی شاعری کرد اما شاعر نماند. سیاست پیشه کرد اما سیاستمدار نشد. میگفت سیاستمدار شدن رؤیای بچهمدرسهایهاست که وقتی نزدیکش میشوی، رنگ میبازد. رمان نوشت اما نویسنده شناخته نشد. مجری یکی از مشهورترین برنامههای
توی صورت کدام یکی، اول تف کنم؟ از آخرین باری که روزنامه خواندهاید چند وقت میگذرد؟ از آخرین باری که رغبت کردهاید روزنامهای را دست بگیرید ورق بزنید ببینید فلان روزنامهنگار در فلان ستون چه نوشته است، چند وقت
پمپئی ـــ بم وقتی که خبر زلزلهٔ بم را شنیدید یادتان هست؟ یا وقتی که تصاویر زلزلهٔ سرپل ذهاب یا سیل گلستان و لرستان را دیدید؟ چه کردید؟ چه حسی سراغتان آمد؟ ویرانی همزاد و همراه شهرهاست. خشم زئوس،
زنازادهٔ زمان خویش بودن ناغافل به کسی میگویید بیا شکسپیر بخوان. جواب حاضرآماده: در جهانی که داعش دارد چرا شکسپیر بخوانم؟ در دورانی که هزاران نفر آوارهٔ جزایر پرتافتادهٔ زمین و صحاری آن سوی استانبول شدهاند شکسپیر میخواهم چهکار؟
چارهٔ دیگری نداشت؟ «چارهٔ دیگری نداشت». این جملهٔ آرتور شلزینگر را دربارهٔ جان اف. کندی شاید بتوان «جملهٔ خلاص» حکمرانان چپهشدهٔ تاریخ دانست. جملهای که هم شخصِ وصفشده را در مقام «طفلک» مینشاند و هم گواهیست بر سرانجامی که
آقای عکس لانگشات. قاب: داریم با یکی از منتقدان بلندآوازهٔ عکاسی ایران گپ میزنیم. هر دو سر ذوق آمدهایم. نور پخش شده کف اتاق. شعفزده از پیشانگاشت و کمپوزیسیون و ریزهکاری عکسهای بیل برانت و اَودُن و کارتیهبرسون میگوید